همه ی روی زمین پیدا بود.
نظم در کوچه ی یونان می رفت.
جغد در «باغ معلق» می خواند.
باد در گردنه ی خیبر، بافه ای از خس تاریخ به خاور می راند.
روی دریاچه ی آرام «نگین» قایقی گل می برد.
در بنارس سر هر کوچه چراغی ابدی روشن بود
همه ی روی زمین پیدا بود.
نظم در کوچه ی یونان می رفت.
جغد در «باغ معلق» می خواند.
باد در گردنه ی خیبر، بافه ای از خس تاریخ به خاور می راند.
روی دریاچه ی آرام «نگین» قایقی گل می برد.
در بنارس سر هر کوچه چراغی ابدی روشن بود